بهار می آید پس از این ، خون از رگهای ما سبز بیرون می جهد !
این روزها با همه ی زمستان بودنش...با همه ی باران های غم گرفته اش دوست داشتنی ست... بر عکس همیشه که از شلوغی و ترافیک این شهر کلافه ام امروز این ازدحام را دوست داشتم... امروز گم شدن نگرانی هایم در میان این همه چهره ی نگران را دوست داشتم! امروز دویدن های زیر باران...خیابان های گلی حتی چاله های پر از آب را که ماشین با سرعت از روی آن رد می شود و تو تا زانو خیس می شوی رادوست داشتم! امروز ایستادن پشت چراغ قرمز120 ثانیه ای و غر زدن راننده ها را دوست داشتم! امروز زندگی را با همه ی سخت گیری هایش دوست داشتم! فقط می خواستم بدانی حالم خوب است... من عاشق این باران سرد زمستانی ام! عاشق اینکه بدون چتر...
نویسنده :
پروانه
12:18